کد مطلب: 126214 تعداد بازدید: ۸۰

مازندران- برگزاری نشست بررسی عرفانی برخی شبهات مربوط به امام حسین (علیه السلام)

چهارشنبه ۲ شهريور ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۱۴:۵۳
نشست علمی محرم سال 1401 با موضوع بررسی عرفانی برخی شبهات مربوط به امام حسین (علیه السلام) با حضور حجه الاسلام والمسلمین مهدی قائمی در مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (س) قائمشهر برگزار گردید.

 شبهه: یکی از مباحث اعتقادی شیعیان که بسیار در معرفت نسبت به عملکردهای معصومین تأثیر گذار است، علم امام است. علم امام حد یقف ندارد. البته باید گفت که معصومین هم با توجه به علم لدنی و الهی و بی نهایتشان از خداوند زیادت در علم را طلب می کنند و دعای «رب زدنی علما» را می خواستند. علم امام همان قدرت مشاهده امام در بعد ملکوتی است. آنها بصیرترین، آگاه ترین نسبت به تقدیرات آینده خلق هستند. امام حسین علیه السلام نسبت به همه ی عالم علم و تسلط داشته و به شرایط زمان خود کاملا احاطه داشته است. امام صادق علیه السلام در مورد علم امام می فرمایند: کل آسمان و زمین در نزد امام مانند گردویی است که در دست می چرخاند و می داند چه خبر است. وجود معصوم کاملا می داند باید چکار کند و نکته مبهمی برایشان وجود نداشته است.  
نقل است که امام حسین علیه السلام بعد از اینکه معاویه لعنة الله علیه به درک واصل شد و یزید می خواهد خلیفه مسلمین شود، سید الشهدا رفتراهایی را انجام می دهد که به نظر می رسد امام نمی داند باید چکار کند. به عنوان نمو نه امام قبل حرکت از مدینه به نزد قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رفت و سه شب در آنجا بیتوته کرد، تا ایشان کسب تکلیف کند.  با توجه به علم لدنی امام به همه عوالم و تسلط انها بر وقایع در عالم آیا امام حسین علیه السلام تکلیف خود را نمی دانست و از وقایع مطلع نبوده؟
پاسخ: امام صادق علیه السلام می فرمایند: وای به حال کسی که در مسندی بنشیند و وقتی مشکلی در یک جا پیش آمد سردر گم بشود و نداند باید چه کار بکند. همه ی اهل بیت و معصومین علیهم السلام علم الهی و لدنی داشتند و کاملا مسلط بر عالم بودند حتی در مورد محمد بن حنفیه هم نقل است که ایشان علم منایا و بلایا داشتند یعنی علم به اینکه چه اتفاقات و بلایایی قرار است رخ دهد. امام صادق علیه السلام می فرمایند: تمام حرکات و سکنات پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و همه ی معصومین علیهم السلام معنی دارد. اهل بیت از زبان رفتاری و عملی خیلی زیاد برای هدایت مردم استفاده می کردند. و همه ی رفتارها و عملکرد هایشان با هدف و نیت خاص و از روی حکمت بوده. اما نکته مهم و قابل تأمل این است که دشمن همیشه همه ی همتشان این بوده که مسائل و احکام جبهه حق را شناسایی می کنند تا بتوانند بر علیه آن برنامه ریزی کنند. آنها خیلی بیشتر از مسلمانها و شیعیان در سخنان و رفتارهای اهل بیت دقت می کردند تا سر از کارشان در بیاورند و بتوانند با برنامه ریزی دقیق موجب عدم رسیدن اهل بیت به مقاصد خود شوند.  این نوع عملکرد دشمنان یکی از عواملی میتواند باشد که موجب آن شده که اهل بیت علیهم السلام بسیاری از اهداف عالیه خود را به صورت رمز وار رفتاری و برخی موارد کلامی بیان کنند.
 
شبهه 2: با توجه به اینکه وجود معصومین تمام حرکات و سکناتشان معنا دارد و روی حساب است. و هیچ گفتار و عملی از آن سر نمی زند مگر اینکه هدفی پشت آن باشد و منظور های زیادی دارند؛ برخی از رفتارهای امام حسین علیه اسلام هم خوب است بررسی شود تا به اهداف عالیه مد نظر امام پی ببریم. نقل است وقتی سید الشهرا به سمت کربلا می آمد در بین راه به یک خیمه پشمینه ای  برخورد کردند که در بیابانی بود. اطرافش آبادی نبود، یک پیرزن بیرون خیمه نشسته بود. گویا منتظر کسی بود. سید الشهرا به سمت آن رفتند و پیرزن را مورد خطاب قرار دادند که اینجا چه می کنی؟ عرض کرد: ما اینجا زندگی می کنیم. پسرم و عروسم برای کاری رفتند و من منتظرشان هستم. حضرت فرمود: مشکلتان چیست؟ گفت: مشکل اصلی ما بی آبی (در این باره چند نقل است که بنده این نقل که به نظر موثق تر است را بحث می کنم) حضرت با نوک نیزه که در دست داشت به زمین ضربه ای زد و از آن آب جوشید و چشمه ای جاری شد. پیرزن پرسید: تو کیستی؟ آیا مسیحی که این کار ها از تو سر می زند.جواب دادند: من پسر پیغمبر آخر الزمان، نوه ی رسول خدا که مسلمان ها او را پیغمبر می دانند هستم. از این جملات معلوم است که ان مردم بیگانه با این مطالب نبودند. بعد فرمود: من در یک شرایطی ام که به کمک و یاری احتیاج دارم. پسرت آمد بگو اگر می خواهد بیاید به ما کمک کند.
ظاهرا این روایت که در برخی کتب آمده برای یک روز قبل از اول محرم است. سؤال مطرح این است که امام که در این لحظه نوک نیزه را فرو می برد آب می جوشد چرا در کربلا این کار را نکرد؟ یک معجزه ای می کردآبی از زمین می جوشید. چرا در کربلا از این قدرت استفاده نکرد؟ و چرا در اینجا استفاده کرد؟
پاسخ: نقل است در کربلا شب عاشورا وقتی تشنگر شدید شد، حضرت آمد پشت خیمه ها 9 قدم به یک سمتی زد جای پای مبارک را کندند رسیدن به آب شیرین. مشک ها را پر کردند. اما جاسوس های اطراف خیمه به عمر بن سعد خبر دادند . این ها چاه کندند. عمر ملعون گفت: بروید بگویید اگر کندن چاه ، حکم اعلان جنگ را دارد و اگر پر نکنید جنگ را ما شروع می کنیم.
کار امام و مهم ترین بخش مأمورین او بیان حجت ها است. او حجت الله علی الخلق است. حجت یعنی دلیل و مدرک . او حجت است، کارهای او، افعال او حجت است. وقتی برای فرد مسیحی بینه نشان داد، دلیل و مدرک است که ما صاحب قدرت های ماورایی هستیم. وقتی اعجاز را نشان داد، فرمود: من نوه پیغمبرم. پس حقانیت او بر شما ثابت شد. و وقتی پسر و عروسش آمدند و آن زن جریان را تعریف کرد، همان جا هر سه مسلمان شدند. پس بینه ای نشان داد با ایجاد معرفت کار خودش را کرد. عرض کردیم، فعل و حرکات معصوم معنا دارد. هم پیغمبر بودن جدش را ثابت کرد، هم محق بودن خودش را ثابت کرد و فرمود احتیاج به کمک دارد.
اما در مورد استخراج آب بیان از این داشت که اگر آب گوارا در زمین فروکش کند چه کسی است که این آب را برای شما استخراج کند. امام صادق علیه السلام فرمودند: « ماء معین امام زمان است که غائب می شود.»و در جای دیگر فرمودند: « آب علم معارف است.» این واقعه در تاریخ می ماند. منظور امام حسین علیه السلام این است که آهای مردم عالم!  آب گوارای علم و معرفت در زمین فرورفته و دسترسی به آب نیست و آن کسانی که محروم از این آب شده اند، حالا چه کسی باید این آب را برای آنها استخراج کند. حقیقت امام معصوم علم است. اگر حقیقت امام معصوم منزوی شد در جامعه و کنر گذاشته شده اند و نااهلان شدند راویان حدیث و دهندگان علم. به جای قال بوعبدالله و قال الحسن بن علی، قال ابوهریره و قال عمر بن سعد ها آمده و قتی کار  به اینجا رسیده است. وقتی در دو قدمی آب نشته ای اما به ان دسترسی نداری.وجود امام معصوم در بین مردم هست کسی از آن استفاده نمی کند. من حسین بن علی پسر پیغمبر به وسیله ای ابزاری به نام جن، حرب می خواهم این آب را برای شما آشکار کنم. من هدفم آشکار کردن معارف الهیه است. برنامه من آشکار کردن حقیقت امام است. کار به جایی رسیده بود که از امام حسین علیه السلام سؤال علمی هم نمی پرسید. مگر شیعیان و خواص. حتی شیعیان و خواص هم در حرفهایشان و اعمالشان امام را کامل نمی شناختند و افرادی حتی مثل محمد بن حنفیه ها امام را نصیحت می کردند که به این راه نرود. حتی ابن عباس که «حبر الامه» است. که امام به آنها خطاب می کردند که جوری حرف می زنید که گویا من در حرف و نظر نمی دانم چه می کنم. وای به حال این تفکر که کسی فکر کند حسین بن علی نمی داند چکار دارد می کند. او حقیقت علم است. اینقدر جایگاه امام پایین می اید که وقتی امام مجتبی علیه السلام با معاویه پیمان صلح را بست حجر بن عدی امد به امام حسین علیه السلام می گوید: تو بیا قیام کن و برادرت را رها کن. امام به او می فرماید: تو اصلا می فهمی چه می گویی؟ حسن مجتبی امام من است. حالا اینها خواص هستند.  چه کسی که باید وجود این امام را برای شما شکوفا کند؟ امام حسین علیه السلام می فرماید یکی اش من هستم. از زمان امام حسین این شورع می شود و در زمان امام زمان علیه السلام به حقیقت و نهایت خودش می رسد. در زمان امام زمان عج الله کار به جایی می رسد که امام صادق علیه السلام می فرماید : «امام زمان علیه السلام مردم را از علم سیراب می کند.» این یکی از معانی حرکت سید الشهدا است . بحث اصلا بحث جنگ نیست، من به بهانه این جنگ  دارم حق را زنده می کنم. اما همین سید الشهدا در کربلا که بچه ها تشنه اند، حضرت علی اصغر تشنه ات و در حال جان دادن است. امام بینه نمی آورد؛ چون آنجا برای معرفت بخشی مسیحی که همان وهب و مادر و همسرش وبودند که مسلمان شدند چه مسلمان شدنی. این معلوم است از قبل یک وجودی داشته و فقط مشکلش عدم شناخت حق بوده که امام حق را برایش آشکار می کند. اما در کربلا حق آشکار بوده و در ورایت داریم « لا حجت بعد المعرفه؛ بعد از اینکه معرفت و شناخحت ایجاد شد دیگر آوردن حجت وجود ندارد.»