نمايش منو
اوقات شرعی

امروز : جمعه ۷ دى ۱۴۰۳
۲۵ جمادى الثاني ۱۴۴۶

کد مطلب: 39904 تعداد بازدید: ۵۰

حکمرانی و فضای مجازی؛ از فیلترینگ تا فضای مجازی امن قسمت اول

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
در دنیای امروز که فضای مجازی به بخش جدایی‌ناپذیر زندگی بدل شده، ضرورت اعمال حکمرانی بر این بستر نوین اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. فیلترینگ هدفی در مسیر محدودسازی آزادی فرد یا ابزاری در مسیر اعمال حکمرانی بر فضای مجازی است؟

اول از همه باید یک سوال پرسید که چرا همواره در فضای رسانه‌ای کشور که خود را منادیان جهت‌دهی جامعه می خوانند؛ همزمان با وقوع تحولات ملی و بین‌المللی سرنوشت ساز همچون مقطع حساس کنونی جهانی از حیث تحولات نظام بین‌الملل و ظهور قدرت‌های جدید سیاسی، اقتصادی و ... شاهد طرح و دامن‌زدن به موضوعات هر چند به نوبه خود مهم ولی متناسب با موقعیت زمانی، حاشیه‌ای و حتا چه بسا در بسیاری از موارد حواله به دنبال نخود سیاه رفتن باشد، هستیم؟ اموراتی که چه بسا در بسیار از موارد نه تنها تناسبی با محیط و مشکلات فراگیر و عموم مردم ندارد، بلکه صرفاً موجب می‌شود تا توان دولتمردان و نظریه‌پردازان به جای پردازش تحولات مهم ملی و بین‌المللی، مصروف پاسخ یا تبیین چنین موضع‌گیری‌هایی ‌شود؛ مثل چالش واردات آیفون یا ماشین‌های لوکس تا عوارض خروج از کشور در فرآیند بودجه نویسی و ...؛ در حالی که دارای مسائل بسیار مهم سیاسی و اقتصادی هستیم که ضرورت تبیین آنان به مراتب بر زندگی فردی افراد موثرتر خواهد بود.

نکته قابل تأمل در این بستر، روش و شیوه اصلی در این سیاه بازار از طریق استفاده از الفاظ کلی و بدون توجه دادن به مبانی و پیش‌فرض‌های ذهنی و داده‌های محیطی به مخاطب، برای تصمیم سازی عالمانه و به دور از هر نوع احساس زدگی است؛ همانند بحث آزادی، حقوق بشر، حقوق شهروندی، زن و ... تا مساله باید و نباید مقوله فیلترینگ در فضای مجازی که این روزها دغدغه همگان از مطبوعات چاپی تا فیزیکی و از منابر و خطبای جمعه تا موضع گیری دولتمردان جدید و قدیم، شده؛ که برخی آن را نمادی از ترویج و حمایت از اقتصاد کثیف تا دوری از تمدن و تکنولوژی ستیزی قلمداد نموده و برخی دیگر در جبهه مقابل، آن را ضرورتی در تضمین امنیت روانی و حتی سرزمینی تلقی می کنند.

اما واقعیت در این آشفته بازار در کدام سو قرار گرفته است؟

برای رسیدن به تحولات اقتصادی و رشد علمی و تثبیت امنیت روانی حتا در حوزه خبررسانی و دسترسی اطلاعات تا کنترل و امنیت سرزمینی، فیلترینگ باید باشد یا نباشد؟ آیا فیلترینگ اصل و هدف است و یا صرفا ابزاری برای یک هدف؟

شاید پاسخ به این سؤال در نگاه اول کمی سخت به نظر برسد؛ بنابراین برای تسهیل در پاسخ لازم است که نخست در ضمن چند سؤال، به برخی پاسخ ها به عنوان «پیش فرض‌های ذهنی» و «داده‌های محیطی» برای تصمیم‌سازی کنشگرانه و عالمانه توجه داده شود و حال سؤال این است؟ آیا فضای مجازی به عنوان یک بستر ارتباطی و تعاملی نوین و به دور از هر نوع قضاوت نسبت به جنبه‌های مثبت و منفی آن، دارای آثار ملموس و عینی در زیست فردی و اجتماعی افراد جامعه می‌باشد و یا همچون عنوانش، صرفاً مجازی و به دور از هر نوع واقعیت عینی و واقعی است؟

در پاسخ به سؤال اول، همگان همچون «ترزا می» نخست وزیر سابق انگلستان و بسیاری دیگر از سیاستمداران و تئوری پردازان حوزه امنیت، از فضای مجازی به عنوان یکی از چالش‌های امنیتی نوین در طراحی دکترین نوین امنیتی یاد می‌کند؛ بنابراین اعتراف به واقعی بودن آثار این بستر نوین و حساس دارند. چنانچه اقدامات قدرت‌های بزرگ سیاسی و اقتصادی همچون آمریکا و چین و ...، برای قانونمندسازی فعالیت در آن، مؤید این ادعا است؛ حال سؤال این خواهد بود که آیا این بستر مؤثر، نیازمند به اعمال حاکمیت و حکمرانی همچون دیگر محیط‌های مؤثر بر تحولات زیستی در سطح نظام اجتماعی می‌باشد یا خیر؟

اگر ضرورت حکمرانی به عنوان یک امر معقول و بدیهی مورد اذعان است؛ باید این سؤال مطرح شود که مبنا در اعمال حاکمیت بر فضاهای تأثیرگذار اعم از حقیقی و مجازی چیست؟ آیا مبنا قوانین و فضای اندیشه ای (هنجارهای مسلط سیاسی – اجتماعی) حاکم بر نظام سیاسی است و یا صرفاً اقدامات و راهبردهای ارائه شده از سوی نظامات اجتماعی دیگر و نهادهای بین‌المللی متأثر از اندیشه و ایدئولوژی خاص که حتا با فرهنگ اصیل ایرانی دارای تضاد و فرسنگ ها فاصله معنادار است؟ البته با این نگاه که هیچ شخصی خانه خود را با مقتضیات خانه همسایه اداره نمی‌کند. آیا می‌توان به عنوان یک کنشگر اجتماعی، پذیرفت که حکمرانی سرزمین حاکمیتی خود را مجازی یا حقیقی به نهادهایی بسپاریم که حتا از سوی دولت‌های پایه‌گذار آن نیز، چندان امید به امنیت‌سازی آنان ندارند و بنابراین علی‌رغم ادعای همگرایی بین المللی، به هیچ وجه در دکترین دفاعی_امنیتی خود به این سازمان‌ها وابستگی ندارند؛ چنانچه مسأله اوکراین، غزه و لبنان گویای همین ناکارآمدی متأثر از تفاسیر دوگانه مؤلفه‌های هنجاری آنان حتا در بنیادین‌ترین اصول انسانی همچون حقوق بشر، حقوق بشر دوستانه و حق دفاع مشروع است.

راستی شاید جواب دادن به این سؤال، کمی به آسانی دو سؤال قبلی نباشد و بنابراین شاید توجه دادن به برخی از اقدامات و عملکردهای قدرت‌های بزرگ مدعی دهکده جهانی در مسیر جهانی‌سازی آرمان‌های زیست انسان محورانه، بتواند کمک خوبی در این مسیر باشد؟